جمعه، تیر ۱۰، ۱۳۹۰

نمونه

 این دست نوشته یکی از هزاران صفحه ای است که در طول سال ها با عشق قلم زدم و باور کردن آن برای خودم هم آسان نیست که جوان مبارز و در حوزه فرهنگی چرا باید رنگ سیاست را تجربه می کرد آخر من را چه به این مسایل،آخرش هم سکه...شده ام
و گاه می شنوم به فلان وفلان محکوم شده ام .شما بگویید یک جوانی که ۱۶ سال کار فرهنگی می کرد چرا...
قبل از محکوم کردن ریشه مشکلات را بیابیم تا هم خود را رها کنیم هم دیگری را آزادوآن که هزاران دست نوشته دارد،آن که یک مبارز و حامی دموکراسی مدنی بوده،آن که سالیان است که بنگاه های فرهنگی ایجاد می کرد،چگونه می شود او را این چنین نام برد و زیر سووال و رادیکال.
شاید جای سووال باشد که چرا این روزها همواره  ازاین قبیل پست ها در وبلاگ می گذارم!،اما آنان که من را می شناسند می دانند که تیر ماه ،ماه پر رنجی برایم بوده است و یک دهه از این رنج می گذرد اما و صد اما که این خنجر ...