عبارت بالا کنايه از رشوه دادن و به اصطلاح ديگر حق و حساب دادن است. براي رشاء و ارتشاء اصطلاحات زيادي وجود دارد که از همه مصطلح و معروفتر همين ضرب المثل بالا و اصطلاح خر کريم را نعل کرد؛ است.
اکنون ببينيم سبيل چرب کردن با رشوه دادن چه رابطه اي دارد.
سبيل مأخوذ از سبله است و موهايي را که روي لب بالا ميرويد، سبيل گويند. در فرهنگها و لغتنامه ها براي سبيل واژه هاي مترادفي از قبيل شارب و بروت آمده است که هر سه واژه با جزيي اختلاف به موهاي زير لب بالا اطلاق ميشود. در ادوار گذشته سه نوع سبيل معمول بوده است: سبيل چخماقي، سبيل کلفت، و سبيل گنده.
سبيلي که دنباله آن به طرف بالا برگشته باشد، چخماقي ميگفتند. اين نوع سبيل را در حال حاضر سبيل دوگلاسي نيز مي گويند که از نام و سبيل دوگلاس فربنکس هنرپيشه معروف آمريکايي گرفته شده است، با اين تفاوت که سبيل چخماقي پرپشت و برگشته بود، ولي سبيل دوگلاسي کوتاه و برگشته است.
سبيل کلفت، سبيلي است که موهايش انبوه است ولي برگشتگي نداشته باشد.
سبيل گنده، يعني موهاي کلان و بلند مانند سبيل دراويش که سرتاسر دهان را موقعي که بسته است تا انتهاي لب پايين به کلي مي پوشاند.
سبيل تاريخچه مشخصي ندارد. از بدو خلقت آدم سبيل با او همراه بود و غالباً وجه امتياز جنس مرد بر جنس زن شناخته مي شده است. در بعضي از ادوار تاريخ سبيل تا آن اندازه قدر و قيمت داشت که به دارندگان سبيلهاي کلفت و پرپشت باج مخصوصي بنام "باج سبيل" از طرف رعايا و طبقات پايين داده مي شد.
برخي از سلاطين و رجال و سرداران عالم از سبيل خوششان مي آمد و معتقد بودند که سبيل هر قدر پر پشت و متراکم باشد بر ابهت و سطوت صاحب سبيل افزوده مي شود و از چنين کسي بيشتر حساب مي برند به همين جهت بعضي از آنان سبيلهايي را دوست داشته اند که تا بناگوش ادامه پيدا کند.
در عصر صفويه بازار سبيل رونق يافت و سلاطين صفويه به علت انتساب به شيخ صفي الدين اردبيلي چون خود را اهل عرفان و تصوف ميدانستند و به همين سبب لقب مرشد کامل را اختيار کرده بودند؛ لذا غالباً سبيلهاي چخماقي و کلفت مي گذاشتند و مريدان و پيروانشان را نيز به اين امر تشويق مي کردند. کساني که سبيلهاي بلند و چخماقي داشتند، ناگزير بودند همه روزه چند بار به نظافت و آرايش آن بپردازند، زيرا اگر تعلل و تسامح مي ورزيدند سبيلها آويزان مي شد و آن هيبت و زيبايي که انظار ديگران را به خود جلب نمايد از دست مي داد.
سبيل پر پشت و متراکم وقتي به هم پيوسته مي شد و جلا پيدا مي کرد که آن را چرب مي کردند و با دست مالش ميدادند.
آنهايي که قدرت و تمکن مالي کافي نداشتند، خود به اين کار مي پرداختند، ولي سران و ثروتمندان افرادي را براي سبيل چرب کردن داشتند. کار "سبيل چرب کن" اين بود که در مواقع معين که صاحب سبيل مهماني رسمي داشت و يا ميخواست به مهماني برود، دست بکار مي شد و با روغن مخصوصي سبيل را جلا و زيبايي مي بخشيد.
بديهي است که اگر از عهده سبيل چرب کردن به خوبي بر مي آمد، صاحب سبيل مشعوف و خرسند مي شد و در اين موقع سبيل چرب کن هر چه ميخواست از طرف صاحب سبيل برآورده مي شده است.
شادروان عبدالله مستوفي در کتاب "شرح زندگاني من" راجع به "چرب کردن سبيل" مظفرالدين شاه چنين مينويسد: «مظفرالدين شاه در سفر اروپا مردي را به اسم ابوالقاسم خان همراه خود برده بود که در مواقع معين سبيل او را چرب مي کرد و جلا ميداد.
وقتي سبيل شاه چرب مي شد و از زيبايي و ابهت آن به طرب مي آمد، اطرافيان موقع را مغتنم شمرده، هر تقاضايي داشتند مي نمودند؛ زيرا مي دانستند او سر کيف است و مسلماً تقاضايشان را بر خواهد آورد.»
به اين ترتيب بود که اصطلاحات: سبيلش را چرب کن، سبيل کسي را چرب کردن، سبيلش چرب شده، و امثال آن مرسوم شد و کم کم رايج گرديد.